Thursday, January 5, 2012


توی گوشش آهنگ گذاشت و تا جایی که میشد صدا را زیاد کرد
نمیخواست صدای غربت خراشش بدهد
مثل همین برف های دانه درشت که به صورتش میخورد
سر اومد زمستون، شکفته بهارون
آهنگ عوض شد
تو کوهها دارن گل، گل، گل آفتابو میکارن
بغض یکماهه ترکیدو بند نیآمد
صداش چشمه و یادش آهوی جنگل دور

No comments:

Post a Comment