Wednesday, April 25, 2012

آقا من همینجا پیاده میشم

به یاد خاطرات ایران میخوام اینجا کلی پول بدم با 3 نفر دیگه یه تاکسی با رانندهء ایرانی پیدا کنیم
من بشینم وسط صندلی عقب بگم: امروز رفتم پودر ماشین لباس شویی گرفتم 40 کرون
شهرزاد بگه: خاک بر سرشون با این مملکت داریشون
 بعد یه زه بگه:زمان وایکینگا قیمتش 2 اوره بود
بعد همه با هم بگیم: خدا ویکی رو بیامرزه
مکرانم چون به زبان و فرهنگ ایرانی تسلط زیادی نداره چپ چپ نیگامون کنه بعد بگه: آقا من همینجا پیاده میشم

Sunday, April 22, 2012

با دست پس زدن و با پا پیش کشیدن رفتار ناخودآگاه همهء انسانها در زمان دوست داشته شدن میباشد

Thursday, April 19, 2012

کاسهء اصلاح طلبی ظرف مناسبی برای جنبش سبز نبود


 یک سال و اندی از حبس خانگی میر حسین موسوی میگذرد و جنبش سبز روز به روز کمرنگ میشود! تنها دلیل این کمرنگ شدن نمیتواند دستگیری رهبرای باشد که خود را تنها، همراه جنبش میخواند.
کمرنگ شدن جنبش در این یک سال باعث شده که ما طرفداران جنبش به دو قشر تقسیم شویم! ‌‏
گروه اول که کاملاً از جنبش نا امید شده اند و جنبش را مرده میدانند و هرگونه تاثیر بسزای جنبش را در جامعه انکار میکنند
و گروه دوم که جنبش را هنوز زنده و پویا میدانند و هرگونه کمرنگی را به گردن سرکوب گستره می اندازند
بنده فکر میکنم که مشکل کنونی جنبش سرکوب مردم نیستند! مشکل این است که اکثریت کسانی که به زعم خودشان نمیاندگان جنبش هستند، دیدگاههای اصلی میر حسین موسوی را نمایندگی نمیکنند.‏
میر حسین موسوی از روز اولی که کاندید شد حساب خود را از اصلاح طلبان جدا کرد! او خود را اصلاح طلب نمیدانست اما اصلاح طلبان را دوست داشت و اصلاح طلبان به او اعتماد کردند.‏
نظرات اقتصادی میر حسین موسوی هیچ گاه با نظرات اصلاح طلبان یکی نبود! موسوی فردی به شدت چپ گرا در زمینه اقتصاد بود اما اقتصاد دولت اصلاح طلبی اقتصادی مبتنی بر خصوصی سازی و بازار بود! موسوی از روز اول با زیرکی خاصی توانست با طرح نظراتش در باره اصل 49 وبا ملزم کرن اجرای این اصل به اجرای کامل اصل 48 اقتصاد دولت اصلاحات را نقد کند. بنده خود معتقد به اقتصاد راست گرا هستم ولی میدانم که نظرات اقتصادی میر حسین با بنده و همفکرانم تفاوت داشت.‏
میر حسین همیشه در سخنرانی ها و بیانیه هایش در باره عدالت سخن میگفت ولی اکنون یک سال میگذرد  که کسی در باره یکی از خواسته های جنبش سبز که اجرای عدالت اقتصادی بود حرففی به میان نیاورده! چون اصلاح طلبان اعتقادی به این کلمه ندارند.‏
موسوی در سخنرانی هایش به ندرت در باره دموکراسی سخن می گفت! چون از دیر باز کلمه‌ی دموکراسی متعلق به قشر متوسط جامعه بود! موسوی از عدالت اجتماعی سخن میگفت و آنرا هم وزن دموکراسی معنی میکرد.‏
حالا ما که خود را نمایندگان جنبش سبز میدانیم داریم سعی میکنیم این دریای جنبش سبز را در ظرف کوچکتری به نام اصلاح طلبی بریزیم. همین مسئله باعث شده که جنبش سبز را ضعیف کنیم! دلیلی نداشت که ما با هدف نزدیکتر شدن به اوپوزیسیون های خارج از کشور سعی کنیم که گفتمانمان را تغییر دهیم . این کار تنها مارا از هواداران داخلی جنبش که توده های مردم بودند دور و به اوپوزیسیون های کم طرفدار غربت نشین نزدیک کرد. وقدرت اجتماعس بزرگی که پشتیبان جنبش بود را ضعیف و ضعیفتر کرد
ما از خود در برابر تغییرات جوی ضعف نشان دادیم و جنبش را با خود ضعیف کردیم! اگر بخواهیم دوباره به این بدن نیمه جان روحی تازه بدمیم باید دوباره از اول شروع کنیم و ادبیاتمان را به ادبیات اصلی جنبش نزدیک کنیم! وگرنه ما باید خود را اصلاح طلبانی بدانیم که از جنبش بزرگ و مردمی به نام جنبش سبز حمایت میکنیم! ولی فقط حامی جنبشیم، نه بخش قابل توجهی از آن.‏

پ.ن: متاسفانه امروز در جوابهایی که از دوستان در مورد متن گرفتم فهمیدم که بنده نتوانستم منظور خودم را از اصلاح طلبان بیان کنم! منظور من از اصلاح طلب در این نوشته جناح سیاسی ای بود که به اصلاح طلب معروف شده

‏2: امروز برنامه پرگار رو میدیدم! برنامه در بارهء بقای جمهوری اسلامی بود! آقای امیر احمدی با استدلال های احمقانه ثابت کرد که جمهوری اسلامی با اجرای عدالت توانسته قشر پایین دست جامعه رو شیفتهء خودش بکنه! و در مقابل مخالفان آقای امیر احمدی نتونستن تعبیرش ایشون رو از عدالت به چالش بکشن! و به نظم رسید که ما به عنوان نمایندگان جنبش سبز به هیچ وجه از جنبش نمایندگی نکردیم! و نتونستیم عدالت خواهی جنبش رو به افرادی که در ایران نبودن نشون بدیم و این نوشته به خاطر همین نگاشته شده.