Monday, June 21, 2010

پس از سالها

در کافهء علی

انسانها به راحتی کلمه دوستت دارم را به هم پاس میدهند

کسی در ورقه کوچکی چیزی مینویسد

من آن طرف تر کام سنگینی از مرگ میگیرم!!!

و دیگری با مو هایی پریشان اعتراف میکند*ء

کافه علی مدتی پیش تعطیل شد

دوستت دارم گویان به کافه بغل می روند

معترف گم و گور شد ، اعتراف گیرنده فراری

و کام های من هر روز سنگین تر میشود

پ.ن: قسمت اول مطلب از متنی قدیمی از خودم در بلاگ دو در دو بود