با دیسل احساس همزاد پنداری میکنم
دیسل صبح تا شب میره روی بلند ترین تیرک ایوون میشینه
اونجا درست جایی که احساس میکنه همه دنیا میبیننش
اخم میکنه و ادای شیر ها رو در میاره
اما! وقتی شبها میخواد بخوابه
تازه یادش میاد که شیر نیست!
اون فقط یه گربهء عقیم شدس
یه گربه ای که به نوازش نیاز داره
یه گربه ای که خودشو به یکی میچسبونه که دیگه احساس نا امنی نکنه
آره! من با دیسل احساس همزاد پنداری میکنم
photo by Mim abedi
No comments:
Post a Comment