خوبه همه فکر کنن هیچ دردی نداری
از اون بهتر اینه که خودتم چنین فکری کنی
بعد یهو تو ماشین که نشستی آهنگ ماشین عوض میشه میرسه به یه کاور از کارای منصفی
لبم بسته ولی فریاد کردم
شب و روز از گذشته یاد کردم
با رویای خش روزان رفته
دل بی آرزو رو شاد کردم
این منصفی اصلاً دشمن حال خوبه. یعنی یه طوری انگشتشو میذاره رو دردت و فشار میده که به فاک بری
چه ایامی همش شعر و ترانه
همش در بند و شعر عاشقانه
چه دخت بی نظیری یارم هسته
چه خوب و مهربان است و چه جون است
بعد پامو میذارم رو گاز و میرم یه جای تهران که کل شهر زیر پام باشه تا یادم بیفته برای برگشتن به همین تهران چقدر حسرت خوردم. چقدر نشستم تو یوتیوب از این فیلمای تهران گردی نگاه کردم از همینا که زیرش مینویسه خیابان ولیعصر از سر عباس آباد تا میدون ونک بعد یکی دوربینو گذاشته رو داشبورد و همین مسیرو میره.
بعد میرم تو فکرو یهو میرسه همونجایی که دردش از همش بیشتره.
نه بندر بندر اون روزگاره
نه چشمی منتظر به راه یاره
درخت سنگ و سیمان سوزه بوده
دل بیماره تنها یادگاره
بعد آهنگ تموم میشه خودمو مرتب میکنم گوریل رو پلی میکنم باهاش میخونم تا وقتی به خونه میرسم کسی نفهمه چم بوده
No comments:
Post a Comment