Friday, February 10, 2012

به مناسبت دههء فجر

قبل از انقلاب بابای من تولیدی پوشاک داشت 
خودش میگه: برند آدیداس اصل مال من بود! تهران تولید میکردم میبردم بندر عباس به عنوان اصل میفروختم یه ماه بعدش جنس میرسید تهران
 سال 55 اینا بود که جو انقلاب گرفتتش!
 ما الان میگیم وقت منطقی فکر کردن بوده اما اون موقع فقط باباهای ما رو جو نگرفته بود! دنیا رو تب انقلاب برداشته بود! 
تا تو همین فرانسه مردم انقلابی بازی در می آوردن
داشتم میگفتم!
 بابام سه تا تولیدیشو فروخت و رفت یه زیر زمین اجاره کرد .
دستگاه چاپ خریدو اعلامیهء خمینی چاپ کرد! انقلابی گری بیداد میکرد.‏
 انقلاب که شد با رفقا تصمیم گرفتن مملکتو بسازن که جنگ شد .هشت سال رفت جبهه! ‏
بعد که اومد دید خیلی چیزا عوض شده .سعی کرد با تغییر بسازه! اما هرچی بیشتر سعی میکرد اوضاء بدتر میشد 
بعد از چند سال یهو چشماشو واز کرد و دید یه کارمند دولتیه! نه تولیدی ای براش باقی مونده بود نه دستگاه چاپی 
حالا تنها چیزی که براش مونده یه کبده که به خاطر شیمیایی دیگه درست و حسابیم کار نمیکنه.‏
 پیوند کبد لازم داشتو بهتر بود از هم خونش بگیره پیوندو.‏
 یادمه که شوهر عمه هام گفتن چون ضد ولایت فقیهه عذاب الهی برش نازل شده و هیچ کدوم از عمه هام حاضر نشد حتی تست بده که ببینه کبدش به بابای ما میخوره یا نه.‏
 اگر من بودم همون موقع دق می آوردم! فکر کن یه عمری واسه یه چیزی بدویی اونوقت یه کسی که حتی رو پشت بود الله و اکبرم نمیگفته بهت بگه ضد انقلاب. ‏ 
بحمدالله کبد سازگار بهش پیدا شدو الان حالش خوبه! یعنی کبدش خوب کار میکنه اما دلش شکسته.‏
 هنوز وقتی حرف میزنه میگه جمهوری اسلامی این نیست! اونیه که آقای خمینی سال 56 تو فرانسه تعریف کرد.‏
 میگه من به اون جمهوری اسلامی رای دادم برای اون جمهوری اسلامی زحمت کشیدم! دلیل نمیشه اگر یه سری اونو دزدیدن به اصل حرکت فحش بدیم.‏
 منم با این حرفش موافقم


 همهء این قصه رو تعریف کردم که بگم خیلیا اینطوری بودن و برای آرمان درستی انقلاب کردن 
خیلیا برای آرمان درستی کشته شدن 
اگر بعد از انقلاب اتفاقاتی افتاده که ما ازشون راضی نبودیم دلیل نمیشه که بخوایم همه اون افرادی که برای اون آرمانها کشته شدن رو محکوم کنیم به گوسفند بودن یا هر چیز دیگه 
میتونیم بگیم اشتباه کردن! اشتباه شد! اما نمیشه گفت که خیانت کردن و لایق مرگ بودن

1 comment:

  1. آفرین که به پدرت اعتقاد داشتی. منم یه موقعی دقیقاً همینطوری فکر می کردم.چون درسته. الان ولی نمیدونم. چون دیگه هیچی نمیدونم.شاید چون دیگه چیزی واقعاً مهم نیست.

    ReplyDelete