Friday, April 5, 2013

چسناله

میدونی چند وقته کسی دستمو نگرفته؟
از اون دست گرفتنا که نمیخوای دستشو ول کنی، حتی وقتی میخوای دنده رو عوض کنی، حتی وقتی میرسین دم خونشون
میدونی چند وقته کسی نگام نکرده؟
از اون نگاها که دل آدم هورری میریزه پایین، از همون نگاها که دیگه حرفام شنیده نمیشه
میدونی چند وقته کسی بهم نگفته دوست دارم؟
از همون دوست دارمایی که با ذوق میاد، با خوشی میاد، از اون دوست دارمایی که دل آدم غنج میره نه از اون منم دوست دارمای زورکی که پشت تلفن شنیده میشه
میدونی چند وقته تنم شل نشده؟
از اون شل شدنا که فقط با شنیدن یه صدا به وجود میاد، حالا هی تو تمرین تئاتر بگن تنتو شل کن، هی بگن نفس بکش و به هیچی
فکر نکن! مگه میشه؟

دو سال پیش همین موقع ها اومده بودم با هزار امید و آرزو، دو هفته بعدش آرزو رفت و امیدم داره به این نتیجه میرسه که گیه
آره عزیزم زندگیمون همیشه و همه جا سگیه، هر جا هم سگ خودشو داره
صبحا به زور جنازمونو میکشیم میبریم سر کار و عصرا مثل میت میفتیم تو رخت خواب
ملافه هام دیگه بوی تورو نمیدن... فقط بوی خودمه! به قول خواهرم بوی پسر ترشیده

حالا هیم این زیر شهرام میخونه: واران وارانم، واران ترم کرد

No comments:

Post a Comment