Thursday, June 27, 2013

خلقت من احمقانه ترین کار خدا بود

دو ساله دارم تنهایی رو مشق میکنم
دو ساله همش خودمو گول میزنم
به زور سعی میکنم آدم مفیدی باشم
سعی میکنم هی به خودم بقبولونم به یه دردی میخورم
تهش میشینم جلوی پنجرهء بزرگ خونه
هی تصور میکنم چی میشه از همین پنجره
همین پنج طبقه رو بپرم پایین
بعد به خودم میگم خاعک تو سر بدبختت کنن! بچه شدی؟ 
و این میشه احمقانه ترین فکر قبل از خواب من تا باهاش کلنجار برم و خودمو به خاطرش تحقیر کنم تا خوابم ببره
دیگه همین سیکلو بگیرید هر شب تکرارش کنید
میشه زندگی من
هیم این توله سگ اون زیر میخونه
ستاره ها نهفته
در آسمان ابری
دلم گرفته ای دوست
هوای گریه با من
هوای گریه با من

1 comment: