Friday, January 20, 2012

خرده خاطرات غربتی

رفتم اداره مالیات برای پیگیری کارت شناسائیم
 یارو گفت برو خونه و منتظر وایسا نامت بیاد
زدم بیرونو ام پی تری پلیرو روشن کردم
 سرمه داشت میخوند
دقیقا همونجاش که معلمش میگه صاف وایسا
 یه آقایی با لباس کاملا قرمز و یه هلاهوب یه چیزی بهم گفت
هد فونو از گوشم در آوردم و
گفتم جانم؟
گفت: ایتالیایی هستی؟
گفتم: نه! چطور؟
 گفت لهجت مثل ایتالیاییاس گفتم: عه! نه ایرانی هستم من
هیچی آقاهه شروع کرد با من حرف زدن
تا به ایستگاه برسیم هم مسیر بودیم
آره این آقاهه یعنی آقای جیسون یک موزیکسین بود که اومده بود بقیه زندگیشو تو سوئد بگذرونه
بعد از چن دقیقه پرسیدم کجایی هستی؟
گفت من ایرانیم!‏ تا 13 سالگی ایران بودم!‏
 البته بازم تا آخر مسیر با هم انگلیسی حرف زدیم
آخرشم یه سی دی از کاراشو بهم داد و گفت تو فیس بوک اددش کنم
منم اددش کردمو شد دوست جدید
منم باز ام پی تری رو روشن کردمو به مسیرم ادامه دادم باز معلم سرمه بهش گفت خوب بود فقط یه نوت اشتباه داشتی

1 comment: